ایلیارایلیار، تا این لحظه: 11 سال و 17 روز سن داره

***ایلیار خوشگل مامان***

رو روئک سواری برای اولین بار

الیار جان از اونجایی که تقریبا خودت میتونی بدون کمک بشینی بقیه میگفتن که توی روروئک هم می تونی بشینی و حرکت کنی منم آوردم و برای اولین بار سوار روروئکت کردم. وای اونقده بامزه شده بودی که نگو. یه نی نی کوشول موشولو تو یه روروئک بزرگ. خیلی هم با تعجب هم به ماشین مدل بالا و شماره ارس خودت نگاه میکردی. تازه دستت هم روی سوییچ تا ماشینت رو روشن کنی. اما هنوز نمی تونی حرکت کنی برای همین حوصله ات سر میره و بعد از  3 ، 4 دقیقه سرو صدا می کنی تا برم         بردارمت .فدات بشه مامانیییییییییی الهییییییییی اینم الیاری در زاویه ای متفاوت اینم الیار بالام در حال اندیشیدن به کارهای ( شلوغی های) آینده درون ماشی...
7 اسفند 1392

الیار و عکسهای جدیدش

اینجا الیاری رفته تو کوله پشتی دایی اش تا اونجا قایم بشه و فردا صبح باهاش بره راهنمایی رانندگی مرند تا باهاش و اونجا طرح سربازی اش رو بگذرونه!92.8.17   بیستم آبان ماه رفته بودیم خونه دایی من و این عکسها رو با مهدی یار پسر دختر دایی (نوه دایی) گرفتیم که اونم 11 ماهشه. پسر آروم و بامزه ای بود. مامانش چند روزی بود می خواست از خوردن پستونک رو ترکش بده و طفلی بچه اصلا آروم و قرار نداشت بخاطر همین تا تو رو دید که پستونک می خوری بی اختیار دستش رو دراز کرد و پستونک رو از دهن الیاری درآورد و تو دهن خودش گذاشت و تند تند شروع کرد به خوردنش. کلی خندیدیم. رفتن ما برای مهدی یار باعث خیر شد چون بعد از اون صحنه بانمک و اصرارهای من و مامان بود که...
7 اسفند 1392

الیاری و تخت خواب جدیدش

الیار جان اواسط آبان ماه رفتیم برات یه گهواره جدید خریدیم. و برخلاف انتظار خیلی ازش خوشت اومده. با چند تا تکون به آسونی توش به خواب میری. شبها هم که بعد از شیر خوردن چند دقیقه ای بیقراری می کردی و باید روی پاهام تکونت می دادم تا دوباره به خواب بری، خدا رو شکر با چند تا تکون کوچولو توی گهواره براحت می خوابی. کلا وسیله خوبی کاشکی خیلی زودتر می خریدیمش. ...
7 اسفند 1392

الیار در حمام

الیار جان خوشبختانه مثل اکثر بچه ها از آب نمی ترسی. از همون بار اول که بردیمت حموم هیچ عکس العمل منفی از خودت نشون ندادی مثلا جیغ بزنی و داد و هوار کنی. فقط اوایل وقتی آب  رو روی سرت می ریختیم یه کوچولو گریه می کردی اما حالا نه تنها نمی گریی، بلکه آواز می خونی و بازیگوشی می کنی و همش سعی میکنی اگه نزدیکیهات چیزی باشه دستت رو بهشون برسونی و لمسشون کنی. از این بابت خیلی خوشحالم و کلی نقشه برای بازی تو حموم واست کشیدم، اگه یه کم هم بزرگتر بشی و بتونی بشینی کلی برات اسباب بازی میارم تو حموم و تشت مخصوص و خوشگل حمومت رو باد می کنم تا کلی با هم آب بازی کنیم خوشگل موشگلا.   ...
7 اسفند 1392