ایلیارایلیار، تا این لحظه: 11 سال و 16 روز سن داره

***ایلیار خوشگل مامان***

پنج ماهگی

1392/12/7 11:55
565 بازدید
اشتراک گذاری

اول این ماه برای زدن واکسن و انجام مراقبتهات بردیمت مرکز بهداشت. اونجا فهمیدم که گل پسر من کل قد کشیده و بزرگ شده، قدت 66 سانت و وزنت هم هشت و نیم کیلو شده ماشاللهتشویق به همین خاطر هم خانم بهداشت گفت که می تونم برات غذای کمکی رو شروع کنم . که دو هفته اول شامل فرنی برنج و بعد از اون هم می تونم سوپ رو به اون اضافه بکنم. اوایل تمایلی به خوردن فرنی نداشتی و هر موقع گرسنه ات می شد فقط دوست داشتی شیر بخوری و با عصبانیت فرنی رو بیرون می دادی تنبل خان! اما یواش یواش یه کم عادت کردی که بعضی وقتها یه ذره غذا خوردن هم بد نیست. راستی آمپولت رو هم زدیم ولی نمی دونم چرا مثل دفعه قبل زیاد گریه و بی تابی نکردی. شاید چون نوع آمپولهات سبک تر بودن! تو خونه هم  فقط روز اول ناله کردی و تب مختصری داشتی که از فرداش بهتر شد. کاشکی بقیه واکسنهات هم اینجوری باشه و اجیل مامان زیاد دردش نگیره.

 حالا بگم از کارهای الیار...

الیار جان، ناز من ، دیگه کلی واسه خودت پسر بزرگی شدی و روز به روز کارهای تازه تری انجام میدی. 

اون آوازهای بلند متمایل به جیغت( بعضی وقتها اونقدر بلند می خوندی که فکر میکردیم گلوت درد بگیره!) تبدیل شدن به آوازهای آروم و با معنی . حرکتهای دست و پاهات هم بکلی تغییر کرده یعنی دیگه بدون اراده به هر طرف تکونشون نمی دی بلکه کاملا آگاهانه موقعی که هیجان زده می شی تکونشون میدی. هیجان زده شدنت رو هم نگو، وقتی چیزی نشونت می دیم که برای اولین بار می بینی یا یه چیز خیلی رنگی که ازش خوشت بیاد چنان هیجان زده می شی که سر از پا نمی شناسی، صداهای با نمک و جالبی از خودت در میاری، محکم پاهات رو به زمین می کوبی و با دستهات هر جور که شده سعی می کنی بگیریش و بعد بلا فاصله به دهنت ببری.

کنترلت هم روی دستهات خیلی خوب شده، اسباب بازی رو کاملا از دستمون می گیری و باهاش بازی می کنی و محکم تکونش می دی تا اگه صدایی داره دربیاد، یا اینکه از یه دست به دست دیگه ات می دیشون. اگه از دستت بیافته زمین تا اونجایی که بتونی سعی می کنی برشون داری. با یه اسباب بازی هم بیشتر از چند دقیقه مشغول نمی شی و زود دلت رو می زنه و همش نق می زنی تا کسی بیاد پیشت بشینه و به قول بابایی " موجبات خنده و شادی و سرگرمی " تو رو فراهم کنه!ابرو

یواش یواش وقتی نشستی و دستهامون رو ول میکنیم یه چند ثانیه ای می تونی با گرفتن پاهاتو  خودت رو نگه داری ولی بعد با سر میای زمین!نیشخند ( البته خیلی مواظبت هستیم)

این روزها هم کم کم متوجه پاهات شدی و کلی ازشون خوشت میاد. وقتی روی زمین هستی سعی می کنی اونها رو بالا بیاری تکونشون بدی ولی هنوز نمی تونی بگیریشون.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان زینب
8 آبان 92 17:31
سلام خواهش می کنم بیا آخرین پستم را ببین .