سیزده بدر
ایلیار جونم امسال به چند دلیل سیزده بدر رو تمام و کمال و مثل سالهای قبل بدر نکردیم.
اولیش به خاطر سردی هوا بود. آخه ترسیدیم بریم بیرون و اتراق کنیم شما اذیت بشی و سرما بخوری. راستش قرار بود صبح از خونه بزینیم بیرون و سر راهمون دایی منوچهر رو هم برداریم و بریم جلفا و بعد از گذشت . گذار . خوردن نهار عصری برگردیم خونه اما دایی منوچهر زنگ زد که بهتر اون طرف ها نریم چون برف باریده و جاده مناسب نیست و ممکنه اذیت بشیم. از طرفی هم چون روز سیزده به در طرفهای یام و مرند حجم ترافیک خیلی زیاد میشه به دایی منوچهر هم مرخصی ندادن و میدونی که بدون اون هم اصلا جایی رفتن حال نمیده.
دوم اینکه چون فردای سیزده بدر مراسم دندونی پزی شما بود و منم کلی کار عقب مونده داشتم واسه همین دیگه فرصت نبود تا تدارک اساسی برای یه سیزده بدر مفصل بچینیم.
برای همین دلایل به اصرار و پیشنهاد بابا، نهار رو که مامان جون درست کرده بود رو برداشتیم و رفتیم پارک محله و بعد از دو ، سه ساعت برگشتیم و اینطوری ها بود که سیزده امسالمون رو بدر کردیم.
البته انگاری به شما تو همون پارک سر محله هم خیلی خوش گذشته بود چون کلی کیفت کوک بود و بعد از یه کم ورجه ورجه خیلی زودزیر آفتاب و توی هوای آزاد به خواب ناز و راحت رفتی آقب ایلیارررررررر