ایلیارایلیار، تا این لحظه: 11 سال و 16 روز سن داره

***ایلیار خوشگل مامان***

ایلیار و مسافرت اصفهان در پاییز

1394/9/8 10:51
927 بازدید
اشتراک گذاری

ناناز مامان سلام علیکم، الهی مامان فدات بشه که الان که ساعت 8:30 صبح تو خواب ناز ناز هستی. برای  دیر آپدیت کردن وبلاگت هم هیچ توضیح جدیدی ندارم.....خندونک همون بهانه های همیشگی........خندونک

میدونی یکی یدونه من، آخه ایلیار من روز به روز که نه ساعت به ساعت شیطون تر و بامزه تر و دوست داشتنی تر و آقاتر  میشه برای همین هم علاقه اش به لپ تاپ و موبایل بصورت لگاریتمی افزایش پیدا میکنه و اینجوریا میشه که من بدون اجازه آقا ایلی شیطون بلا حتی نمیتونم یه دکمه از اونها رو فشار بدمغمناکخندونکخنده و متعاقبش این میشه که نتونم زود به زود عکسهای خوشگلت رو تو دفترچه خاطراتت ثبت کنمبوس واسه همینه که ساعت 8 صبح نشستم پای لپ تاپ تا بعد از دو ماه برات مطلب بزارم.چشمک

مادر بودن حس عجیبیه! هیچ وقت فکر نکردم که موجودی رو اینقدر دوست داشته باشم و از عمق وجودم براش کاری رو انجام بدم و این حس دقیقه به دقیقه و ساعت به ساعت در من قوی تر و پر انرژی تر میشه.

ایلیار عزیزم ، مامان و بابات هر روز هزاران بار خدا رو شاکر هستن، از اینکه گل پسر فرشته سالم و قوی و باهوش و پر نشاطی مثل شما از آسمونها به زندگی ما پر کشیده و کلی کلی رنگ و رویی دلپذیری به زندگیمون داده ازش میلیون ها بار متشکریم. خدایا شکرت......................................بغلبغلمحبت     

مامان واست بگه که ایلیار جونم تو این دو ماهه کلی تغییر کردی، همون تغییراتی که روندش پس از بازگشت از سفر شمال شروع شده بود در مسافرت اصفهان هم پر رنگ تر شدهخندهچشمک 

16 ماه مهر یه سفر 3 روزه همراه میا ( اسم مامان من که ایلیار براش گذاشته) به اصفهان رفتیم که خیلی خوب بود، هم هوا و هم همه چی بخصوص ایلیار که تقریبا باهامون همکاری کرد. اما اونجا سرما خورد و یه کم اوضاع بهم ریخت. آخه تو میدان نقش جهان آب بازی کرد و خیس شد و تا برسیم هتل سرما خورد!!!غمناکغمگین

اینم ایلیار در باغ پرندگان(  یا به قول ایلیار "گی گی" ها)

یه بسته بزرگ پفک دستمون بود موقع رفتن به باغ که برگشتنی کلا خالی شده بود اآخه ایلی همشون رو خورونده بود به پرنده ها( گی گی ها) ی بیییییییییچااااااااااااره!!!!!!!!!خندهچشمک

ایلی بالا در هتل

 ایلی در سیتی سنتر اصفهان در حال ژست گرفتن با بیبیپهای ( ماشینهای) محبوبش

فوق العاده پسر فهمیده و البته شیطون تری شدی! میدونم این دو در تضاد با هم هستن ولی به قول عمه لعیا ایلیار پسر تضادهاستبغل  بذار توضیح بدم....

از همون روز تولدت پسر هوشیاری بودی، خیلی خوب میتونستی گردنت رو صاف نگه داری، تو همون روز اول بیمارستان سرت رو بالا میاوردی و زل میزدی تو چشمهای بقیه که همه تعجب میکردن که نوزاد یک روزه چقدر نسبت به محیط اطرافش کنجکاوه. برای همینم میگفتن ایلیار خیلی زود چهار دست و پا راه میره!عینک اما کلا چهار دست و پا راه نرفتی تا اینکه 11 ماهگی یهو پا شدی و راه رفتی!!!!!!!تعجب   اولین دندونت رو هم درست همزمان با راه رفتنت در اوردی!!!!تعجبچشمک

کلا پسر مردونه ای هستی، خیلی مغروری، خیلی با جرات و نترسی، نمیذاری کسی بهت زور بگه،شدیدا به ماشینهای اسباب بازی شیک و پیک و مدل بالا و کنترلی علاقه داری ،از جلو مغازه اسباب بازی فروشی که از اون بیبیپ های خوگشل دارن و جدیدا هم از جلوی بنگاههای ماشینهای مدل بالا و ارس پلاک تکون نمیخوری و میخکوب میشی،  4شنبه ها با بابایی میشینین با هم با علاقه فراوان برنامه دنده5 نگاه میکنین ، اما اینکه کلی عروسک و بخصوص ببعی و بالشت رو دوست داری و هر جا بریم باید با خودمون ببریمشون و یک کلام بدون اونها نمی تونی روزگارت رو سر کنی، دوست داری به ناخنهات لاک رنگ صورتی مورد علاقه ات رو بزنم، کلی باعث خنده فامیل میشه!!!!!!!!!

چند تا عکس از ایلیارخوشگل....

اینم فندقی در حال اسب ( ابس) سواری با ببعی

عشق مامان در خواب ناز در خانه میا در کنار عروسکهای محبوبش ، بعد از کلی شلوخی که خودش اوفتاده بود زمین و خوابش برده بود......بغلبغلبوس

اینم میشیکورا( اسمی که من ایلیارو بعضی وقتها صداش میکنم)خجالتخنده در حال خوردن شیر ( کیل کیل)

پسندها (6)

نظرات (5)

مامان آروین
9 آذر 94 12:26
سلام. ماشاالله ایلیار جون خیلی بانمکه کاراش و حرفاش. بچه ها مسافرت رو خیلی دوست دارن و چیزای زیادی یاد می گیرن. خوشحالم که بهتون خوش گذشته.
مامان ریحانه
15 آذر 94 0:28
همیشه به سفر آقا ایلیار ناز چه عکسای خوشگلی
❤مهسا مامان سایمان❤
15 آذر 94 11:12
سفر بی خطر عزیزم ایشالله همیشه شاد بشین
فدیا
18 آذر 94 13:01
چه ناز بین عروسکها خوابت برده عشقم
مامان صفا
24 آذر 94 15:31
به به چه عکسای خوشگلی همیشه در مسافرت و خوشی خانمی.ایلی بالا رو هم از طرف من ببوسین خیلی بانمک