شیرین زبونی ها و شیرین کاریهای پسر قند عسلم
مامانش فداش فدای چشمهاش، سلام! ( جمله ای که من تند تند برا ایلی بالام میگم)
دیدی اونقدرهام تنبل نیستم و ایندفعه زود زود اومدم سراغ وبلاگت.... آ خه یه مدتی میشه بعدازظهرها خوب میخوابی ( 2/5 ساعت بعضی وقتها هم 3 ساعت) برای همین هم وقت میکنم کنار بقیه کارهام به دفترچه خاطرات شما هم سر بزنم. امروز میخام کلماتی رو که میگی و البته اسمهای متنوعی که برات میذاریم رو بنویسم:
1-به به ----> اشاره به اکثر حیوانات، انواع عروسکها و اسباب بازیها و نی نی های توی خیابون
2- مامان-----> اشاره به من و مامان جون و تمامی خانمهای توی خیابون و همچنین تلویزیون
3- آدالی( دای دایی) -----> اشاره به دایی منوچهر و البته تمامی آقایون جوان توی خیابان و توی تلویزیون
4- میو-----> اشاره به عروسکس که عمه شیوا وقتی تهران بودیم برای ایلی کادو گرفته بود و بسیار مورد علاقه ایلیار و همچنین گربه ها
خوشگل مامان در حال خواب با همون میو که ذکر خیرش بود
5- اوووووح( سو)-----> وقتی آب می خوای یا اینکه دریا یا رودخونه توی تلویزیون میبینی
6- الوووووو------> اشاره به تمامی لوازم تکنولوژی از قبیل موبایل، تلویزیون، کامپیوتر و لپ تاپ
7- ما------> اشاره به بابا محمد( علی رغم تمامی تلاشهایی که بابایی تا امروز انجام داده تا بابا رو درست تلفظ کنی!!!!!!)
8- قاقا ، به به، حاممم ------> اشاره به تمامی خوردنی ها
9- اریح ، انا ، دمیر، برق ، قط ------> به ترتیب اشاره به زردآلو، انار، آهن، برق و قطع
10- آندیر ( روشن کردن) -----> اشاره به روشن کردن تمامی لوازم صوتی و تصویری و موبایل و همچنین چراغ اتاق وقتی خاموش هستش
بله ایلی بالا فعلا تا این حد، یعنی فقط در حد کلمه صحبت میکنی و فعلا جمله نمیسازی!!!!
بگذریم......
اینم چند تا عکس از شلوخی های آقا ایلی که روی در و دیوار و میز و دکور کابینت آشپزخونه من بیچاره میگرده!!!!!!
اینم چند تا عکس خوشمل از ایلیاری و دوست بسیاااااااااااار صمیمی اش دختر عمه باراااااااااااااان!!!!!!!
اینم ایلیار و آرمان و باران
راستی اینام چند تا عکس مامانی و دوش داشتنی از مروارید خودم که عمه شیما تابستان و زمستان پارسال ازت گرفته بود و تازگی ها برام بلوتوث کرده..........
اون سنجاق سر هم مال باران هستش که زدن به سر پسر من!!!
این عکسام مال وقتی هستش که شبیه کایلووووووووو بودی( توپول، کچل، زرنگ و باهوش و دوست داشتنی!)