این روزهای تابستونی
ناناز مامان سلام
با اینکه روزهای تابستون بلندترند و کلاسهای من هم تعطیل، ولی نمی دونم چرا کمتر از بقیه اوقات سال وقت میارم. راستش روزها برام اونقدر سریع میگذرند که همین که شنبه میشه در نظرم دو روز بعد هم جمعه میاد و هفته تموم میشه و همین جوری ادامه پیدا میکنه........ برای همین خیلی کم وقت میکنم بشینم پای اینترنت و برات بنویسم. الانم که نشستم پشت لپ تاپ ساعت 9 صبح و شما خوابی و من نمی دونم چه عجب زود بیدار شدم.....
میدونی عشق مامان ، در طول روز کلا مشغول رسیدگی به امورات شما هستم، آخه از اولشم وقتی که کوشولو بودی هویجوری بودی، همش بتید کنارت می نشستیم تا مشغول بشی الانم که این عادتت شدیدتر شده و اصلا تنها بازی نمیکنی واسه همینم اکثر اوقات روز بجز وقتهایی که خوابی در حال سرگرم کردن شما هستیم. البته بابا محمدم کلی کمکم میکنه اما بعضی وقتها دو تایی کم میاریم
ایلی و بابایی در خیابان دانشگاه....
ایلی و بابایی در محملمون
و اینم ایلی شیطون بلا بعد از خوردن شاه توت یا به قول خودش " آباااو" ( آلبالو)
حالا برسیم به
اندر احوالات ایلی بالا در این مدت
جونم برات بگه که حدود 3 ماه میشه که کلا بای بای پوشک کردیم ، البته این امر خطیر رو از تعطیلات عید بصورت آزمایشی و در زمانبندیهای کوتاه شروع کردیم و کم کم مدتش رو زیاد کردیم و البته بعد از یه تعداد خرابکاری بلاخره از اوایل خرداد روزها رو بدون پوشک بودی و بعد یکی دو هفته شب رو هم امتحان کردیم و در کمال ناباوری من با این که شب 3 شیشه شیر هم خورده بودی صبح کاملا خشک خشک از خواب بیدار شدی و بدین ترتیب شدی پسر قهرمان من...............!!!
در مورد حرف زدنت هم این اواخر پیشرفت چشمگیری کردی، تقریبا تمام کلماتی رو که میگیم تکرار میکنی و بعضی هاشون رو هم کاملا درست و بجا استفاده میکنی، اما از همه مهمتر اینکه مدتی هست که داری جمله میگی و من و بابایی خیلی خیلی از این موضوع خوشحالیم
جملات قصار خوشگل مامان:
مامان د ( بیا) ، مامان باخ ( نگاه کن)، مامان میممه( دست نزن)، ال ( بخر)، ایش( بنوش) ، تازگیها هم به مامان جون که بهش میگی" میا" میگی : ( میا قاقا آل د) و جمله بسیار پر کاربردت : مامان بی به آش( مامان نی نی باز کن)
وای ایلیار ، یکی از چیزهایی که این روزها باهاش کلافمون کردی همین جمله ته. تا میایم تلویزیون رو روشن کنیم بدو بدو میای که کلیپهایی که دوست داری و برات تو فلش ضبط کردم رو برات باز کنیم ، تا میریم سراغ لپ تاپ میای میشینی صندلی کناری و اونقدر جمله معروف ( مامان بی به آش) رو تکرار میکنی که سرگیجه میگیریم، موبایل رو هم که نگو...... خدا نکنه دست یکیمون یا حتی بقیه فامیل گوشی ببینی با اصرار و التماس و شده با گریه زاری ازش میخوای برات بیبیپ ( ماشین) باز کنه. آخه تو گوشی آدایی کلیپ ماشین دیدی و شدیدا بهش معتاد شدی و فکر میکنی همه از اون کلیپها دارن تازگیها هم که به کارتون انگری بیردس علاقه مند شدی هم میگی " انگی بی آش"
اینم ناناز مامان در شاهگلی
اینم عکسهای یک روز در هروی