آقا ایلیار خان در تهران
جونم واست بگه که ایلیار جونم اواخر آبان ماه یه سفر 3 روزه به تهران داشت که به دلیل یه کار پیش اومده در تهران برای بابایی انجام شد که بسی فراوان هم بهمون خوش گذشت.
نا گفته نماند که این خوش گذشتن عمده اش به خاطر همکاری و مساعدت صمیمانه آقا ایلی صورت گرفت والله همه مامانها میدونن که بدون همکاری نی نی ها مسافرت میشه برا آدم یه........
یک روزی خونه عمه شیوا جونم موندیم که دستشون درد نکنه خیلی زخمتشون دادیم و کلی هم بهمون خوش گذشت .
گل پسر با دوربین محمدرضا در دست، در خونه عمه شیوا
ایلیار در مغازه کت و شلوار فروشی با کلاه محود رضا و ببعی که دستش درد نکنه عمه شیوا براش کادو گرفته بود که بسیار هم مورد علاقه ایلیاری قرار گرفت. اون آقا پشت عکس هم آقا رضا شوهر عمه محترم میباشند
آقا ایلیار به همراه آقا محمدرضا
دو روزبعدی هم رفتیم مهمانسرایی که در اکباتان بابا محمد از طرف دانشگاه رزرو کرده بود و به این ور اون ور تهران هم سر زدیم ، از شانس ما هم هوا خیلی خوب بود و بسیار خوش بگذراندیم،
آقا شور در مهمانسرای اکباتان با ماشین مورد علاقه اش که عمه لعیا براش گرفته
عکسی ازآقا قند عسل در پیتزا بوف ولیعصر که بسیار هم با کارکنان اونجا صمیمی شده بود و به زور اومد کنارمون!
ایلیار و من و ایلیار و بابایی در کوهنوردی درکه، قابل ذکر است که ایلی فر فری بالا در حال در آوردن شکلک می باشد
آقا ایلی گریان برای اینکه می خواست زمین بگذاریمش تا بدو این ور اون ور
کوچول موچولوی من دوربین به دست، قبل از صرف صبحانه در سفره خانه سنتی درکه