نوزده ماهگی و شیرین زبونی های آقا خوشگله
گل مامان، سلام تو این مدت نسبتا کوتاه هزار ماشالله اونقدر پسر بزرگ و فهمیده و صد البته شلوغ تری شدی که چندین پست لازم داره تا تمامی کارها و شلوخی هات رو توش بگنجونم. از همه واجب تر که فکر کنم هیچ اشاره ای تو وبلاگت ازش نکردم کلمات بامزه ای هست که میگی برای همین واجب که اونها رو برات بنویسم. آقا گل پسر من از وقتی نی نی کوشولوی من بود و از همون بدو تولد نی نی ساکتی نبود و خیلی به خوندن آواز علاقه داشت و همش صداهای مختلف که بیشتر شبیه آواز پرنده ها بود از خودش در می آورد که به همون خاطر اون زمونها اسمش شده بود قناری. بعدها هم وقتی هشت ، نه ماهه بود شروع کرده بود با اون لحن صدای بامزه اش به صلوات فرستادن. از همون موقعها علاقه ...